ژئومورفولوژی

جغرافیای طبیعی

ژئومورفولوژی

جغرافیای طبیعی

حوضه های آبریز از دیدگاه سیستمی

 حوضه های آبریز از دیدگاه سیستمی

دکترمحمدحسین رامشت

این نگرش برای اولین بار توسط شوله در جغرافیای طبیعی و گیلبرت که روابط متقابل نیروهای فرسایشی و مقاومت سنگ ها را از طریق آن در سطح زمین تشریح کرد، در ژئومورفولوژی مطرح شد و با پیشگامی افرادی چون استرالر و چورلی از دهه 1950 میلادی به طور اصولی در ژئومورفولوژی توسعه یافت؛ از دهه 1970 به بعد، روابط بین عناصر و فرایندها در سیستم های ژئومورفیک (مانند سیستم دره، سیستم های کارست، سیستم دامنه و...) از طریق روش های کمی توسعه شگرفی یافت.

 از این دهه به بعد، دیدگاه سیستمی در ژئومورفولوژی پیشرفت کرد و ارتباط بین فرایندها و فرم ها از طریق این دیدگاه تشریح می شد، به طوری که مدل سازی روابط میان عناصر درواحدهای ژئومورفولوژیک متفاوت بسط یافت و مسائل نسبتاً زیادی از دهه 1980 در مورد سیستم های زمین ریخت شناسی مطرح شد؛ جدیدترین مطالعات سیستماتیک محیط های جریانی مرهون تلاشهای افرادی چون واسون  اوانز، لانگ و والینگ است؛

حوضه آبریز، به عنوان چارچوب و واحد ژئومورفولوژیکی دربرگیرنده مورفوسیستم های رودخانه ای است؛ درون دادی که به سیستم وارد می شود، طبق فرایند سیستم، در جریان تغییر و تبدیل قرار می گیرد. در واقع، در سیستم کاری انجام می شود و در داده ها تغییر پدید می آید.

در درون سیستم های جریانی نیز، می توان شاهد تغییر و تبدیل صور مختلف انرژی بود، در واقع، این سیستم ها نیروی خود را از تبدیل شدن انرژی پتانسیل خورشیدی و نیروی جاذبه به انرژی جنبشی و حرارتی می گیرند. بخش قابل توجهی از انرژی در اثر اصطکاک حاصل از تلاطم و آشفتگی درونی جریان از بین می رود، اما 2تا 4 درصد از کل انرژی پتانسیل جریان آب در جریان فرسودن بستر صرف فعالیت مکانیکی فرسایشی و انتقالی می شود؛

استفاده از انرژی در سیستم جریانی به دو صورت انجام می گیرد: بیش از 95 درصد، صرف غلبه بر کشش اصطکاک حاشیه آبراهه می شود که میزان این انرژی، بسته به اندازه و شکل آبراهه و زبری بستر و ساحل آن متغیر خواهد بود. در این حالت، این انرژی مصرف شده به گرما تبدیل شده و از طریق تابش و رسانش از بین می رود. باقیمانده انرژی وارده به انرژی مکانیکی تبدیل شده و برای انتقال نهشته ها و فرسایش صرف می شود. همچنین، در طول زمان بارش، بخشی از بارش ها مستقیماً بر سطح مجرا می ریزد، که این میزان زمانی که حوضه منطقه وسیعی را در بر می گیرد، بیشتر خواهد بود. بخشی از این آب بر سطح دامنه و حوضه جریان می یابد، اما بخش دیگری از آن به آب های زیرزمینی نشت میکند و یا در سدهای مصنوعی یا طبیعی ذخیره می شود که بعدها ممکن است از طریق نشت ذخایر آب زیرزمینی مجدداً به آبراهه بازگردد.و بخشی از این ورودی، با تبخیر از بین می رود.

بازخورد مثبت که سبب افزایش آنتروپی در سیستم می شود. به عبارت دیگر بازخورد مثبت، هنگامی رخ می دهد که تغییر در درون داد بر اثر عملکرد سیستم زیاد شود، به طوری که تأثیر آن تشدید شود یا ادامه یابد این نوع بازخورد در حکم اطلاعاتی است که به مکانیسم های کنترلی هشدار می دهد که روند عملکرد سیستم در جهت مطلوب نیست و باید از تحریکات وارد به سیستم کاسته شود؛ به عنوان مثال تغییر شکل بستر، در اثر بالاآمدگی که باعث ایجاد اغتشاش در شبکه های جریانی می گردد را می توان به عنوان یک بازخورد مثبت دانست؛

بازخورد منفی بی نظمی سیستم را کاهش می دهد و میل به حفظ وضع موجود دارد. به عبارت دیگر، در بازخورد منفی، دریافت اطلاعات موجود منجر به تقویت جریان ورودی و تحریک و ادامه رفتار سیستم در وضع کنونی می گردد. گیلبرت، مفهوم بازخورد منفی را برای بیان وضعیت درجه بندی شده ای به کار گرفت که در آن یک رود تا جایی که می تواند باری را جابه جا می کند اما اگر مقدار بیرونی تخلیه بار یا خرده های تخریبی تغییر نکند، رود در زمانی کوتاه، نه فرسایش می دهد و نه رسوب می کند. اگر جریان درجه بندی شده به بخشی با شیب تندتر برسد، سرعت آن افزایش یافته، جاب هجایی بیشتر و بار و فرسایش زیادتری را دربرمی گیرد و سبب کم شیب تر شدن بستر می شود. رسیدن جریان به بخشی با شیب کمتر، تأثیر معکوس داشته، سبب افزایش شیب بستر بر اثر رسوب گذاری می شود. بدین ترتیب، جریان درجه بندی شده بین فرسایش، جابه جایی، رسوبگذاری و خراشیدگی در همه بخش جریانی خود تعادل ایجاد می کند تا  ”نیمرخ تعادلی“صاف و طولانی خود را ترسیم می کند؛